قبل از اینکه بخواهیم طرف مقابلمون در مذاکره را متقاعد کنیم که طرح و نظر ما درست است بهتره که این مطلب از محمدرضا شعبانعلی عزیز باهم بخوانیم
تعریف متقاعدسازی در ذهن شما چیست؟
کم نیستند کسانی که بار معنایی متقاعدسازی در ذهن آنها منفی است.اینگونه افراد جنبههایی از فریب، خودخواهی یا سوء استفاده از دیگران و یا در حالت ملایمتر منفعت طلبی نامتعارف را در متقاعدسازی میبینند.

در نگاه اول، ممکن است بسیاری از ما احساس کنیم، امروز بیش از هر زمان دیگری میتوانیم حرفمان را به گوش هر کسی که میخواهیم برسانیم.
ارسال یک ایمیل یا پیامک برای مدیر ارشد سازمان که زمانی دیدن او هم دشوار بود، بسیار ساده شده است.
حرف زدن با مردم و اظهار نظر در زمینه رویدادهای اجتماعی و فرهنگی سیاسی از هر زمان دیگری سادهتر به نظر میرسد.
اما یک نکته را هم فراموش نکنیم.
وقتی همه میتوانند حرف بزنند، شنیده شدن از هر زمان دیگری دشوارتر است.
حتی اگر شنیده شدن هم امکانپذیر باشد، تاثیرگذاری حرفها دیگر به اندازهی گذشته نخواهد بود.بنابراین، میتوانیم مهارت متقاعدسازی را به عنوان ابزاری برای دیده و شنیده شدن در زمینههای مختلف شخصی و شغلی در نظر بگیریم
.
سطح اول: کاهش مقاومت
نباید انتظار داشته باشیم که همواره بتوانیم با متقاعدسازی، نظر دیگران را تغییر دهیم.
یکی از دستاوردهای متقاعدسازی میتواند کاهش مقاومت دیگران در برابر دیدگاه ما باشد.
فرض کنید مدیر یا همکار یا همسر یا یکی از دیگر اعضای خانواده با یکی از تصمیمهای شما مخالف است و تاکید دارد که شما تصمیم نادرستی گرفتهاید (یا خواهید گرفت).اگر شما بر این باور هستید که تصمیمتان درست است، ممکن است مهارت متقاعدسازی حداکثر در این حد کمک کند که اطرافیان و نزدیکان، حاضر شوند مسئولیت تصمیم را بر عهدهی خودتان بگذارند. همین هم، یک قدرت ارزشمند و مهم است و قطعاً مثالی از متقاعدسازی محسوب میشود
.
سطح دوم: متابعت و پذیرش بیرونی
دستاورد دیگر متقاعدسازی میتواند متابعت و پذیرش بیرونی باشد.
به این معنا که طرف مقابل، حرف شما را قبول میکند و خواستهی شما را هم میپذیرد و حتی به شما در انجام هدفتان کمک میکند، اما در درون خود با تصمیم یا نظر یا خواستهی شما مخالف است یا حداقل آن را نپذیرفته است.
در بحث رفتار سازمانی، بسیاری از متابعتها و پیرویهای کارکنان از مدیران در این گروه قرار میگیرند.
قرار نیست مدیر یا والدین، بتوانند همکاران یا فرزندان را از صمیم قلب نسبت به یک موضوع قانع کنند.در بسیاری از موارد، همین که رفتار مورد نظر تغییر کند یا در راستای خواستههای شما قرار بگیرد، مصداقی از متقاعدسازی است.
.
سطح سوم: تغییر باورهای درونی
این همان سطحی است که آرزوی بسیاری از مدیران و والدین است.
در ادبیات مدیریت، کسانی که به این سطح میرسند، معمولاً به جای مدیر، به عنوان رهبر سازمانشناخته میشوند.
در این موقعیت، دیدگاه و نظر رهبر سازمان میتواند باور درونی افراد را هم تغییر دهند.اینها همان کسانی خواهند بود که هنگام بیدار شدن، از اینکه این فرصت را دارند که زودتر بیدار شوند و به سر کار بروند، خوشحال میشوند